loading...
hpweb
aminhassani بازدید : 116 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

دانلود فیلم کوتاه (15 دقیقه ای با زیرنویس فارسی) و ضد اسلامی فتنه و اسلام ستیزی غرب

در پی انتشار فیلم ضد اسلامی فتنه در سایت‌های اینترنتی هلند، طی چند روز دهها نفر از شهروندان اروپایی به دین مبین اسلام گرویدند و به دلیل اقبال گسترده عمومی به قرآن این کتاب آسمانی در کشور هلند نایاب شد.

این روزها گسترش اسلام در غرب موجب بعضی اعتراضات و بی احترامی ها نسبت به مقدسات اسلامی شده است. این موج ضد اسلامی که زیاد هم نیست به هلند هم رسیده و نماینده مجلس این کشور به خودش جرآت داده اون طوری که خودش در مورد قرآن و مسلمانان فکر می کنه رو به تصویر بکشه و فیلم سازی کنه.
فیلم در ابتدا با قرائت آیه ی
۶۰ سوره ی انفال شروع می شه:
"هر آنچه می توانید از نیروها و اسباب جنگی جمع کنید، تا در دل دشمنان الله و خودتان وحشت (ترور) بیافکنید."
بعد تصاویری از حوادث یازده سپتامبر پخش می شه و عکس و صحبت های برخی از جانباختگان این حادثه قبل از مرگشون. بعد از اون تصاویر و فیلم های بمب گذاری توی متروی آرژانتین و ... رو نشون داده می شه. توی فیلم قسمتی از صحبت های آقای احمدی نژاد هم هس ت که در مورد جهانی شدن اسلام سخن گفته. در آخر هم که به نظر من بی احترامی بزرگیه شخصی رو به تصویر می کشه که دستش رو می بره طرف قرآن و یکی از برگه های اون رو می گیره و به قصد پاره کردن می کشه که ناگهان فیلم تاریک می شه و صدای پاره شدن یک برگ کاغذ پخش می شه. اما گوینده می گه که این صدای پاره شدن یک برگ از قرآن نیست بلکه صدای پاره شدن یک برگ از دفتر تلفن بوده و این کار اون نیست که این کارو بکنه!! خلاصه باید ببینید و خودتون فیلمو نقد کنید.

●اسلام ستیزی غرب●
علی موحد

کشورهای غربی طی چند سال اخیر و بخصوص پس از رویداد یازده سپتامبر رویکرد غیر اخلاقی و اهانت‌باری در قبال ادیان بویژه دین مبین اسلام و پیامبر عظیم الشأن آن اتخاذ کرده‌اند.
پخش فیلم سینمایی 15 دقیقه‌ای ساخته شده به وسیله یکی از نمایندگان کشور هلند در یک سایت اینترنتی انگلیس حلقه‌ای دیگر از شرارت‌ها و امواج اهانت‌های کشورهای غربی به دین مبین اسلام است. مرحله جدید این اهانت‌‌ها پس از رویداد یازده سپتامبر کلید خورد و سال گذشته با چاپ کاریکاتورهای موهن از پیامبر مکرم اسلام(ص) در نشریات دانمارکی به اوج خود رسید. بسیار عجیب است که آنها این اهانت‌ها و هتک حرمت‌ها را با آزادی بیان و قلم توجیه می‌نمایند و زمانی که کشورهای اسلامی در اعتراض به این رویکرد غیر انسانی، صدور قطعنامه‌هایی از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل را برای ممنوعیت اهانت به ادیان طرح و پی‌گیری می‌کنند، مدعیان حقوق بشر در غرب با ادعای آزادی بیان مانع صدور آن می‌شوند.
بدون تردید، پس از هشدارهای مکرر سازمان‌ها، مقامات و علمای کشورهای اسلامی و تظاهرات‌های گسترده‌ مردمی در جهان اسلام و اعتراضات شدید مسلمانان در اقصی نقاط جهان حتی در کشورهای غربی، دیگر نمی‌توان توهین و اهانت به ادیان الهی در جوامع غربی را یک روش معمولی تلقی کرد بلکه به طور قطع تداوم این اقدامات، نشانگر یک هماهنگی و برنامه‌ریزی سازماندهی شده از سوی مراکز استراتژیک در کشورهای غربی و محافل صهیونیستی است.

1 - متعاقب رویداد مشکوک 11 سپتامبر در آمریکا، احزاب راستگرای جوامع اروپایی، اسلام را به تروریسم و مسلمانان را به فعالیت‌های تروریستی متهم می‌کردند. نمایندگان این احزاب افراطی، خواهان اخراج مسلمانان از جوامع غربی شدند. در فضای به شدت امنیتی و پلیسی که آمریکائیها و صهیونیست‌ها پس از حوادث 11 سپتامبر به وجود آوردند، مسلمانان در اروپا بشدت تحت فشار قرار گرفتند تا جایی که بسیاری از آنها خانه نشین و از حضور در اجتماعات پرهیز می‌کردند.

2 - در شرایطی که فعالیت مسلمانان به شدت محدود شده بود در یک سناریوی هماهنگ با محافل صهیونیستی و مراکز فرهنگی غرب، «پاپ بندیکت شانزدهم» نیزدر سخنان همسو با جریان‌های افراطی و بی منطق غرب که به فحاشی و بد اخلاقی روی آورده بودند، مدعی شد که دین اسلام با خشونت و زور و شمشیر گسترش پیدا کرده است. این مواضع پاپ که اعتراضات گسترده‌ای را در جهان اسلام ایجاد نمود از یک واقعیت‌ سخن می‌گفت و آن اینکه غرب برای مقابله با اسلام، غیر از بهره‌گیری از شیوه‌های اهانت بار و بد‌اخلاقی‌ها چیزی ندارد. سخنان پاپ در حقیقت حلقه‌ای دیگر از زنجیره‌های اهانت به اسلام محسوب می‌شود.

3 - سالهاست که مؤسسات فکری و فرهنگی غرب با شماری از نویسندگان بی‌ریشه و گمنام ارتباط برقرار کرده و با فریب آنها، آنها را در خدمت برنامه‌ها، توطئه‌‌های خود قرار داده‌اند. این طرح اگرچه تازگی ندارد و در سه دهه اخیر نیز در دستور کار محافل فکری و فرهنگی غرب بوده است و امثال سلمان رشدی، نویسنده کتاب آیات شیطانی و تسلیمه نسرین، نویسنده مرتد بنگلادشی با وعده پول، ثروت و شهرت در دام محافل ضد اسلامی غرب قرار گرفتند اما طی چند سال اخیر در چارچوب میزگردها، نشست‌ها، ... و با بهره‌گیری از امثال نویسندگان و گویندگان مذکور شدت بیشتری گرفته است.

 

4 - هر انسان آزاده‌ای زمانی که اقدام اهانت آمیز و کینه توزانه نماینده افراطی پارلمان هلند و رئیس حزب باصطلاح آزادی این کشور را در تهیه فیلم 15 دقیقه‌ای «فتنه» در کنار سایر اقدامات ضد اسلامی غرب طی چند سال اخیر نظیر چاپ کاریکاتورهای اهانت آمیز روزنامه‌های دانمارکی به ساحت قدسی نبی مکرم اسلام(ص) و مشابه آن در نشریات اسکاندیناوی و نیز اجرای تئاتر در آلمان با هدف اهانت به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام ... می‌بیند به عمق کینه، بد خواهی و بد اخلاقی دشمنان اسلام بیشتر پی می‌برد. به راستی شیوه‌های آنها در اهانت به اسلام در قرن بیست‌و یکم با آنچه که ابولهب، ابوجهل و ابوسفیان در عصر جاهلیت علیه پیامبر اعمال می‌کردند چه تفاوتی دارد؟!

 

5 - بدون تردید صحنه گردان این اقدامات موهن و غیر انسانی، آمریکائیها و صهیونیست‌ها هستند. آنان بشدت از اسلام، بیداری اسلام و انقلاب اسلامی سیلی خورده‌اند، چرا که در بن‌بست سیاست‌های استعماری خود گرفتار آمده‌اند. آنها چون فاقد قوه عاقله و منطق انسانی هستند به اقدامات غیر اخلاقی، غیر انسانی و اهانت به مقدسات اسلامی روی آورده‌اند.

 

6 - نظام لیبرالی غرب در پاسخ به نیاز‌های فکری جوامع خود ناتوان و به لبه پرتگاه رسیده و از سویی هر روز شاهد رشد، پویایی و گسترش اسلام در جوامع غربی است. از این رو، تداوم و استمرار این وضعیت را تهدیدی جدی برای حیات سیاسی خود تلقی می‌کند. لذا به جای پذیرش واقعیت‌ها به دریوزگی روی آورده و تلاش می‌کند با متهم کردن دین مبین اسلام به فعالیت‌های تروریستی و آموزه‌های خشونت بار، مانع از گرایش فزاینده مردم در اروپا و آفریقا و ... به اسلام شود. غافل از اینکه رویکرد غیر اخلاقی غرب بیش از هر چیز سبب گسترش اسلام شده است. در پی انتشار فیلم ضد اسلامی فتنه در سایت‌های اینترنتی هلند، طی چند روز دهها نفر از شهروندان اروپایی به دین مبین اسلام گرویدن و به دلیل اقبال گسترده عمومی به قرآن این کتاب آسمانی در کشور هلند نایاب شد.

 

۷- اقدامات غیر اخلاقی محافل سیاسی و فرهنگی غرب به ساحت مقدس دین اسلام با واکنش مطلوب و به موقع جهان اسلام و مسلمانان سراسر گیتی مواجه شد. تظاهرات گسترده در اقصی نقاط جهان، اعتراض سازمان‌ها و محافل سیاسی و فرهنگی در جهان اسلام و سایر کشورها غرب را مجبور به عقب نشینی کرد و دولتمردان هلند را به پوزش و عذرخواهی واداشت. اگر چه این اقدامات لازم است اما کافی نیست و سازمانها و محافل اسلامی نظیر کنفرانس اسلامی بایستی با اتخاذ یک تصمیم انقلابی، هر کشوری که در آن به مقدسات اسلامی و مکتب آسمانی اهانت روا داشته می‌شود، مورد تحریم سیاسی و اقتصادی قرار دهد و کلیه روابط دیپلماتیک با آن کشور را متوقف نماید تا درس عبرتی باشد برای همه کسانی که به اسم آزادی بیان و قلم به ارزش‌ها و مقدسات اسلامی اهانت می‌کنند.

برای دانلود فیلم روی شکل زیر کلیک کنید.

اگه کامپیوترتون فایل دانلودی را اجرا نکرد از برنامه زیر می تونید استفاده کنید.

 

aminhassani بازدید : 15 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)
      بازی ساز (امین حسنی)           دانلود کنید                                                                                                                                                                                                                                                     
aminhassani بازدید : 45 سه شنبه 14 آذر 1391 نظرات (0)
نویسنده         امین حسنی                   فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته “از این قسمت باز فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته “از این قسمت باز کنید” سخت تر از طرف دیگر است. ۵۴ ساله
- فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری. ۱۲ ساله
- فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی “دوستت دارم”. ۶۱ ساله
- فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . ۳۸ ساله
- فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. ۲۰ ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه “حالا باشه تا بعد” این یعنی “نه” . ۷ ساله
- فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. ۴۲ ساله
- فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند. ۶۴ ساله
- فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،آن را به نحو احسن انجام می دهم. ۴۸ ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . ۵ ساله
- فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک “زندگی خوب” حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند. ۷۲ساله
- فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام. ۳۸ ساله
- فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل – رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. ۳۴ ساله
- فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. ۳۱ساله
- فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده. ۳۱ساله
- فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! ۲۷ ساله
- در زندگى فهمــیده ام در فکر عوض کردن همسرم نباشم. خودمو عوض کنم و وفق بدم به موقعیتها و مراحل مختلفه زندگیم تا بتونم با بینش واضح زندگیم رو با خوشحالى و سرور ادامه بدم ۳۱ساله
- هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش میخوابه، من باید آدم درستى باشم.۴۲ ساله
- فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از ان رد می شود. ۵۰ساله
- فهمــیده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی اونه که همیشه و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت. ۳۵ ساله
- فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی! ۳۶ ساله
- من هنوز چیزی نفهمیدم, فعلا قضیه خیلی مبهمه. ۳۴ ساله
- من هم فهمیده ام همه چی رو با هم نمیشه داشت گاهی عشق ، گاهی پول ، گاهی آرامش. ۳۶ سالهکنید”     سخت تر از طرف دیگر است
. ۵۴ ساله

- فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری. ۱۲ ساله
- فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی “دوستت دارم”. ۶۱ ساله
- فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . ۳۸ ساله
- فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. ۲۰ ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه “حالا باشه تا بعد” این یعنی “نه” . ۷ ساله
- فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. ۴۲ ساله
- فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند. ۶۴ ساله
- فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،آن را به نحو احسن انجام می دهم. ۴۸ ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . ۵ ساله
- فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک “زندگی خوب” حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند. ۷۲ساله
- فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام. ۳۸ ساله
- فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل – رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. ۳۴ ساله
- فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. ۳۱ساله
- فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده. ۳۱ساله
- فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! ۲۷ ساله
- در زندگى فهمــیده ام در فکر عوض کردن همسرم نباشم. خودمو عوض کنم و وفق بدم به موقعیتها و مراحل مختلفه زندگیم تا بتونم با بینش واضح زندگیم رو با خوشحالى و سرور ادامه بدم ۳۱ساله
- هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش میخوابه، من باید آدم درستى باشم.۴۲ ساله
- فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از ان رد می شود. ۵۰ساله
- فهمــیده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی اونه که همیشه و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت. ۳۵ ساله
- فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی! ۳۶ ساله
- من هنوز چیزی نفهمیدم, فعلا قضیه خیلی مبهمه. ۳۴ ساله
- من هم فهمیده ام همه چی رو با هم نمیشه داشت گاهی عشق ، گاهی پول ، گاهی آرامش. ۳۶ ساله
aminhassani بازدید : 8 سه شنبه 14 آذر 1391 نظرات (0)

سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشم‌های کوچک تو خلاصه شده است.سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیه‌السلام رها بودی و پا به پای آبله، زخم‌هایش را به جستجو. سلام بر کوچکی گام‌هایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها مانده‌ات. سلام بر تو که آتش، کوتاه‌تر از دامنت نیافت تو را خوب‌تر از شام غریبان، زینب می‌شناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.

شام غریبان، تو را خوب می‌شناسد؛ تورا که آن‌قدر پدر پدر کردی و یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی گفتی تا در روشنای حضور حسین علیه‌السلام غوطه‌ور شدی. سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار، اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیه‌السلام را در خلسه و خون و خاکستر رها دیدی. از اندوه و داغ و دلتنگی، بوی تو به مشامم می‌رسد و هرگاه نام تو را می‌نویسم، هیچ واژه‌ای را توان توصیف اندوهت نیست. از کنار شط تا وادی نخله، از مرشاد تا به حلب و از دید نصرانی تا به عسقلان، تو بودی همدم تنهایی بابا.

سلام به تو ای سئوال بزرگ تاریخ! پس از گذشت قرن‌ها آیا آبله پاهایت خوب شده‌است عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب سلام الله علیها نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.

پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.

بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.

خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سیدالشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سیدالشهدا را دید، سر را برداشت و درآغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.

دختر خردسال حسین علیه السلام آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، اورا غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند

aminhassani بازدید : 9 پنجشنبه 09 آذر 1391 نظرات (0)

در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند، به طرز اسرارآمیزی در آنجا ناپدید شده اند.
این منطقه مرگبار که اصطلاحا «مثلث برمودا» یا «مثلث شیطان» نامیده می شود، از شمال به جزیره «برمودا» از غرب به « فلوریدا» و از سوی شرق به نقطه ای از اقیانوس اطلس محدود میشود. حوادث شگفت انگیزی که در این نقطه از عالم اتفاق افتاده، دانشمندان را بر آن داشته است تا در « مثلث برمودا» به مطالعه و کاوش بپردازند و در رابطه با این حوادث، نظریات گوناگون ارائه دهند، ولی این کوشش ها، تا کنون کمکی به حل معما نکرده است.

در حدود ساعت ۵/۱۰ شامگاه ۲۹ ژانویه ۱۹۴۸ هواپیمای بزرگ چهار موتوره بریتانیا موسوم به « استار تایگر» هنگامی که با ۲۶ مسافر و خدمه بر فراز « مثلث برمودا» پرواز می کرد، ناگهان به طرز اسرارامیزی ناپدید شد و دیگر هیچ خبری از آن به دست نیامد.
چند دقیقه قبل، تنها یک پیام رادیویی از خلبان هواپیما دریافت شده بود که اعلام کرده بود « هوا خوب است و هیچ مانعی وجود ندارد»

با این حال، هواپیمای « استار تایگر» ناپدید گردید و معلوم نشد چه بلایی بر سر آن آمد.
در ساعت
۴۵/۷ دقیقه بامداد روز ۱۷ ژانویه ۱۹۴۹ کاپیتان با هواپیمای خود از فرودگاهی در جزیره « برمودا» به هوا برخاست تا به «کینگستون» واقع در « جامائیکا» برود، ولی این هواپیما نیز هنگام عبور از فراز « مثلث برمودا» به سرنوشت هواپیمای قبلی دچار گردید.
کاپیتان
۴۰ دقیقه پس از پرواز، طی یک تماس رادیویی، وضع هوا را عالی توصیف کرد و با اطمینان گفت که به موقع به « جامائیکا» خواهد رسید.
ولی این آخرین پیامی بود که از خلبان هواپیما دریافت شد و پس از آن، فقط سکوتی اسرار آمیز بر قرار گردید.
برای یافتن این هواپیما، قطعات شکسته آن، و یا حتی آثار روغن و بنزین بر سطح آب که می توانست سرنخی به دست دهد، جستجوی گسترده ای به عمل آمد، لیکن این جستجو کاملا بی فایده بود.
پیش از ناپدید شدن این دو هواپیما، حادثه شگفت انگیزی در مثلث برمودا رخ داده بود که توجه همگان را به خود جلب کرد و در حقیقت وجه تسمیه «مثلث برمودا» از آنجا ناشی شد.
وجه تسمیه «مثلث برمودا»
در روز
۵ دسامبر ۱۹۴۵ پنج بمب افکن از نوع «اونجر» به منظور انجام یک پرواز تمرینی که پرواز شماره ۱۹ نامیده می شد، از پایگاه نظامی « فورت لودردیل» واقع در « فلوریدا» به هوا برخاستند . طبق برنامه ، آنها می بایستی یک مسیر مثلث شکل را طی کنند و دوباره به پایگاه بازگردند.

قبلا چندین بار چنین تمرینی را انجام داده بودند، از این رو این ماموریت بر ایشان دشوار نبود. از سوی دیگر، خلبانان و خدمه این پنج بمب افکن را افرادی با تجربه و ماهر تشکیل می دادندم. و همه هواپیماها مجهز به بهترین دستاه بی سیم و تجهیزات هوانوردی بودند.
در ساعت
۱۰/۲ دقیقه آن روز، هر پنج بمب افکن به هوا برخاستند و با آرایشی زیبا و سرعتی در حدود ۲۰۰ مایل در ساعت به سوی خاور به پرواز در آمدند.
در ساعت
۴۵/۳ دقیقه، حادثه وحشتناکی رخ داد. ستوان «تایلو» فرمانده این اسکادران طی تماس رادیویی با برج مراقبت فریاد زد:
- برج مراقبت … وضع اضطراری پیش آمده … انگار ما از مسیر خود منحرف شده ایم… ما قادر نیستیم زمین را ببینیم… تکرار می کنم … ما قادر نیستیم زمین را ببینیم.
مسئول برج مراقبت پرسید:
- حالا در چه موقعیتی هستید؟
- موقعیت خود را به درستی نمی دانیم … اصلا نمی دانیم کجا هستیم . به نظر میرسد راه را گم کرده ایم.
مسئول برج مراقبت از این سخن بر خود لرزید. چگونه ممکن بود پنج هواپیما، با سرنشینان پر تجربه خود، در شرایطی که هوا کاملا مساعد بود راه خود را گم کنند.
برج مراقبت گفت:
- طاقت داشته باشید. به سوی غرب پرواز کنید.
ستوان « تایلور» پاسخ داد:
- ما اصلا نمی دانیم غرب کجاست… همه دستگاه ها از کار افتاده … همه چیز شگفت انگیز است. هیچ جهتی را نمی توانیم تشخیص دهیم.
حتی اقیانوس شکل دیگری به خود گرفته است…
چند لحظه بعد، دوباره صدای ستوان« تایلور» به گوش ریسید که دیوانه وار فریاد زد:
- ما وارد آب های سفید می شویم … خطر همچون دشنه ای به سوی ما می آید… کمک … کمک …
و این آخرین پیام ستوان « تایلور» بود و صدای او برای همیشه خاموش شد.
مسئولان فرودگاه، وضع اضطراری اعلام کردند و یک هواپیمای « مارتین مرینر» با
۱۳ سرنشین و مجهز به کلیه وسایل نجات از زمین برخاست تا به جستجوی پنج هواپیمای بمب افکن بپردازد، ولی شگفت اینکه این هواپیما نیز به همان سرنوشت پنج بمب افکن دچار گردید و برای همیشه ناپدید شد.
در ساعت
۴/۷ دقیقه بعد از ظهر آن روز، برج مراقبت نیروی دریایی در « اوپالوکا» پیام ضعیفی دریافت کرد که مربوط به یکی از هواپیماهای پرواز شماره ۱۹ بود. عجیب آن بود که به موجب پیش بینی، موجودی بنزین آخرین هواپیما می بایستی تقریبا دو ساعت پیش تمام شده باشد، در حالی که هنوز در آسمان بود.

سپیده دم روز بعد، ۲۴۲ فروند هواپیما و ۱۸ فروند کشتی به جستجوی هواپیماهای گمشده پرداختند، ولی اثری از آنها نیافتند. انگار این هواپیماها، قطره ای شده و به درون اقیانوس فرو رفته بودند.

هرگاه فرض کنیم که این پنج هواپیمای بمب افکن، در آسمان با یکدیگر تصادم کرده اند، می بایستی قطعات شکسته هواپیما و یا آثار و علائمی از این تصادم پیدا می شد و از سوی دیگر هنگامی که ستوان«تایلور» وضع اضطراری اعلام کرد، برخی از خدمه هواپیما می توانستند به وسیله چتر نجات، خود را از مهلکه رهایی بخشند، یا پس از سقوط در آب از وسایل ایمنی نظیر تشک های بادی و جلیقه های نجات استفاده کنند، در حالی که معلوم نیست چرا هیچ یک از این اقدامات صورت نگرفت . هواپیمای « مارتین مرینر» که به کمک این پنج هواپیما شتافته بود، به گونه ای ساخته شده بود که می توانست روی آب بنشیند، در حالی که این هواپیما نیز بی آنکه با برج مراقبت تماس بگیرد، به طرز اسرارآمیزی ناپدید شد.
واقعیت حادثه تا به امروز کشف نشده و این ماجرا همچنان در شمار یکی از اسرار حل نشده عالم، باقی مانده است. پس از این رویداد، تعداد زیادی هواپیما و کشتی همراه با سرنشینان آنها در منطقه مثلث برمودا ناپدید شده اند که تا کنون اثری از آنها به دست نیامده است و این حوادث موجب شده که دانشمندان نظریات گوناگون در رابطه با « مثلث برمودا» ارائه دهند.
نظرات دانشمندان در ارتباط با مثلث برمودا

پاره ای از این دانشمندان بر این اعتقادند که از مثلث برمودا، دریچه ای به دنیای دیگر گشوده می شود و این کشتی ها و هواپیماها از آن دریچه به بعد دیگری که برای ما ناشناخته است منتقل می شوند.
و گروهی دیگر گناه این حوادث را به گردن موجودات فضایی می اندازند و می گویند که ساکنان کرات دیگر، کشتی ها و هواپیماها را با سرنشینانش برای تحقیق به کرات خود می برند.
برخی دیگر نیز با توجه به فرضیه فرو رفتن قاره افسانه ای آتلانتیس به زیر آب ، بر این باورند که در اعماق آب های مثلث برمودا، بلور عظیمی وجود دارد که اشعه ای قوی تر از لیزر از آن ساطع می شود و این اشعه کشتی ها و هواپیماها را ذوب می کند. در نقشه های قدیم یقاره ای به نام « آتلانتیس» به چشم می خورد که امروزه اثری از این خشکی وجود ندارد، و دانشمندان حدس می زنند بر اثر وقوع فاجعه ای که ماهیت آن هنوز بر بشر معلوم نیست، در منطقه «مثلث برمودا» به اعماق اقیانوس فرورفته باشد.

موقعیت مثلث برمودا

مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.

وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد. »

مشاهدات و گزارشات

در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شده‌اند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کرده‌اند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کرده‌اند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربه‌های قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بوده‌اند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.

این پیامها رفته رفته ضعیف‌تر و غیرقابل تشخیص‌تر شده و یا سریعا قطع شده‌اند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شده‌اند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.

در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شده‌اند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایق‌های ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کرده‌اند.

در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. “خطری همانند یک خنجر هم اکنون … به سرعت می‌آید … ما نمی‌توانیم فرار کنیم …” در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.

aminhassani بازدید : 15 پنجشنبه 09 آذر 1391 نظرات (0)

سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشم‌های کوچک تو خلاصه شده است.سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیه‌السلام رها بودی و پا به پای آبله، زخم‌هایش را به جستجو. سلام بر کوچکی گام‌هایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها مانده‌ات. سلام بر تو که آتش، کوتاه‌تر از دامنت نیافت تو را خوب‌تر از شام غریبان، زینب می‌شناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.

شام غریبان، تو را خوب می‌شناسد؛ تورا که آن‌قدر پدر پدر کردی و یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی گفتی تا در روشنای حضور حسین علیه‌السلام غوطه‌ور شدی. سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار، اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیه‌السلام را در خلسه و خون و خاکستر رها دیدی. از اندوه و داغ و دلتنگی، بوی تو به مشامم می‌رسد و هرگاه نام تو را می‌نویسم، هیچ واژه‌ای را توان توصیف اندوهت نیست. از کنار شط تا وادی نخله، از مرشاد تا به حلب و از دید نصرانی تا به عسقلان، تو بودی همدم تنهایی بابا.

سلام به تو ای سئوال بزرگ تاریخ! پس از گذشت قرن‌ها آیا آبله پاهایت خوب شده‌است عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب سلام الله علیها نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.

پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.

بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.

خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سیدالشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سیدالشهدا را دید، سر را برداشت و درآغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.

دختر خردسال حسین علیه السلام آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، اورا غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند

 

 

aminhassani بازدید : 45 سه شنبه 07 آذر 1391 نظرات (0)

حرم شده فکر هر روزم (2)                                       

                                 زداغ هجر تو می سوزم

جوازنکریموتوبا طل نکن (2)                            

حالا که دستمو گرفتی ول نکن

 

حرم ندیده من زیرگل نکن      ثارالله(2)

                                              با این که ازدوریت بی تابم

 

به یاد شش گوشه می خوابم

                                                         توروضه ها دلم رو عاشق می کنم (2)

 

                                                                                                                                              

دلم رو خوش به این دقایق میکنم

                                                                 اگه نیام زیارتت دق میکنم     ثارالله(2)

aminhassani بازدید : 19 شنبه 04 آذر 1391 نظرات (0)

از محرم رسید، دلم چه ماتمزده

کسی میان این دل، خیمه ماتم زده

باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست

از این همه عاشقی، دوباره ام مست مست

باز محرم رسید، میکده ها وا شدند

تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند

باز محرم رسید، این من و گریه هایم

رفع عطش می کند، فرات اشک هایم

باز محرم رسید، شهر سیه پوش توست

دل ، نگران رنج خواهر مظلوم توست

باز محرم رسید، مدرسه عشق باز

کلاس درس زینب، کار نموده آغاز

باز محرم رسید، وعده گه بیدلان

فصل جنون و مستی، صاحبِ صاحبدلان

باز محرم رسید، تا سحر آواره ام

میان میخانه ها، مستم و دیوانه ام

باز محرم رسید، عاشقی سوداگریست

گرمی بازار عشق، شور دل زینبیست

 

تعداد صفحات : 2

درباره ما
این سایت برای دانلود است hpweb
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    چرا وبلاگ ها طر فدار کمتری تا سایت ها دارند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 82
  • بازدید کلی : 919